دو هفته پیش حالم خیلی بد بود، در حدی که به خدا می گفتم من اصلا دلم نمی خواهد مادر شوم، بی خیال مادر شدن! اما حالا حالم خیلی بهتر است الحمدلله و اگر می شد این تلخی دهان نبود هم خیلی بهتر بود.
انسان عجول است، در سختی جزع می کند در حالی که می داند این بی قراری هیچ دردی را از او دوا نمی کند، مثلا من مدام به مامانم می گفتم که نمی خوام! و او هم بزرگوارانه لوس بودن مرا تحمل می کرد و می گفت حالا صبر کن سنگین بشی!
به هر حال اوضاع آدمی همیشه نسبتا خوب و همیشه نسبتا بد است، درود بر انسان های خوش اخلاق که من جزئشان نیستم! و دعا می کنم در این غروب دعا گیر که باشم ...
- ۰ نظر
- ۱۰ دی ۹۳ ، ۱۷:۱۸